مدرسه به چه درد می خوره...

داشتیم تعطیلات خوش می گذروندیم.تاظهر خواب ویه ناهار مشتی واستخرو عصری هم فوتبال وکوه و...نگاه کن!چه عشقی می کنه داره می ره سرکلاس.آره خوب!ماهم اگه مثل تو درسخون بودیم،الان نیشمون تابنا گوش باز بود.آخه من نمی دونم این مدرسه چی داره؟آخه درس بخونیم که چی؟مگه همین داداش بزرگت نیست که مهندس شده وبیکاره؟حالا ماقراره چی کار کنیم که اون نکرده؟من که ... صدای آقای ناظم حرفش رو تموم گذاشت:آقای ...!بازهم داری سخنرانی می کنی؟جانمونی!امسال هم اگه حواست پرت باشه،کارت زاره! این حرفا کار هرسالش بود.البته من به او حق می دادم چون آدمی رو که درس خوندن رو فقط وقت تلف کردن بدونه نتیجه ای جز این هم از مدرسه رفتن نمی گیره تحصیل براش بی معنا می شه ومدرسه،زندان.البته در مورد برادرم درست می گفت برادرم تا مدتها بعد از تمام شدن درسش،بیکار بوداما با بیشترشدن تجربه وارتباطاتش وشناخت بیشتر از محیط کار پیداکرد که به گفته ی خودش جبران همه سختی ها ی دوران تحصیلش بود.راستشو بخواین منم بعضی وقتا دچار شک میشم که آیا واقعا درس خوندن وبه دانشگاه رفتن به این همه زحمت میارزه؟البته درست همین موقع هاست که جملات استاد به کمکم میاد وجواب سوالامو می دم:هرکسی تو این دنیا مسولیتی داره که خدا بنابر تواناییاش انجامشو از بندگانش میخواد.بعد از این می رسیم به هدف والای انسان مفید بودن که برای هر کس مهمه به خصوص برای کسانی که تو زندگیشون هدف دارن ودوست دارن تابه اطرافشون از پدر ومادر گرفته تاجامعه،خیر برسونن.زندگی تنها برای کسانی ارزش تلاش کردن رو داره که هدفی دارن.حالا یه بار دیگه هدفها وآرزوهامو تو ذهن مرور می کنم.بله!من هدف دارم وبرای رسیدن به هدفم تلاش می کنم.حالا فهمیدید که مدرسه به چه درد می خوره.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 10:34 | |